پدر شوهر من، سه سال پیش، خیابان، باران شدید، اول اکتبر، شب. من دوست دارم وقتی می نویسم بسیار محتاط باشم ، بنابراین مدت زیادی طول می کشد تا این کتاب نوشته شود. "
راوی ما فردی موذی است ، خانم که در حال پرداختن به جزئیات است، او به این فکر است که آیا مداد او تیز است و یا مداد او چقدر تیز است! یا بینی یا پاهای آن خانم چه زیباست!!! به هر حال ... او وقت زیادی را برای پیدا کردن سرنخ و پیدا کردن آقای کورومیزاوا، صرف سوال کردن از مردم می کند، در حالی که در جستجوی پسر ناپدید شده است متوجه می شود که:
"من تصور می کنم جستجوی من - در جایی - ادامه خواهد یافت. جستجوی چیزی که می تواند به خوبی راه را به من نشان دهد. امیدوارم که جستجو مرا به جایی برساند که بتوانم آن را پیدا کنم.
بههرحال، به کاناپه بازگشتم و کتاب را باز کردم. چند سال از آخرین باری که اینگونه با خیال راحت نشسته بودم و کتاب خوانده بودم، گذشته بود؟ درست است. من معمولا در نیم ساعت یا یک ساعت بعدازظهرهای تنهاییام کتاب در دست میگیرم؛ اما نمیشود اسم آن را کتاب خواندن گذاشت. همیشه غرق در فکرهای دیگر میشوم – پسرم، خرید منزل، اینکه فریزر باید تعمیر شود، اینکه در عروسی فلان آشنا چه لباسی باید بپوشم، عمل معدهی پدرم در ماه گذشته. این قبیل چیزها به درون ذهن من نفوذ میکنند، بزرگ میشوند و در میلیونها جهت پراکنده میگردند. بعد از مدتی متوجه میشوم که تنها چیزی که پیش رفته، زمان است و من حتی یک صفحه هم ورق نزدهام. من بی آن که متوجه شوم، به این شیوهی زندگی بدون کتاب عادت کرده بودم. حالا که فکر میکنم، میبینم چهقدر عجیب است؛ وقتی جوان بودم کتاب خواندن محور زندگی من بود. من همه کتابهای کتابخانه دبستان را خوانده بودم و تقریبا همه پول توجیبیهایم صرف خرید کتاب میشد. حتی در خوردن ناهار صرفهجویی میکردم تا کتابهایی را که میخواستم بخوانم، بخرم. این در راهنمایی و دبیرستان هم ادامه داشت. هیچکس به اندازهی من کتاب نمیخواند. میان پنج فرزند خانواده من بچه وسطی بودم، پدر و مادرم شاغل بودند و هیچکس توجه زیادی به من نمیکرد. میتوانستم تنهایی، هرچه میخواهم کتاب بخوانم. همیشه در مسابقههای کتابخوانی شرکت میکردم تا برندهی بنهای کتاب شوم. معمولا هم برنده میشدم.
دیگر آثار هاروکی موراکامی
کتاب نفر هفتم
کتاب چوب نروژی
کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم
کتاب تسوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش
کتاب به آواز باد گوش بسپار
کتاب شهر گربه ها
کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل