کتاب بی رد خون اثر علی اکبر حیدری
چنانکه پیشتر اشاره شد، داستانهای کتاب «بی رد خون» داستانهایی مستقل و درعینحال بههمپیوستهاند.
اصلیترین عناصری که قصههای کتاب «بی رد خون» را بههم وصل میکنند، داستان و مرگ هستند. این عناصر را در هر سه داستان کتاب «بی رد خون» میتوان دید.
داستان اول کتاب «بی رد خون»، با عنوان «زیر تیغ»، دربارۀ داستانی که دارد نوشته میشود و شخصیتی است که گویی صدای نوشته شدن داستان خود را میشنود و از کار نویسندهای که ویراستار است و بیرحمانه او را به بازی گرفته، شاکی است و میخواهد خودش داستان خود را روایت کند.
داستان «زیر تیغ» از کتاب «بی رد خون» با دو راوی اولشخص و سومشخص روایت میشود. بعضی سطرهای این داستان، عامدانه و طبق یک بازی فرمی کنایی، خطر خوردهاند اگرچه بهنحوی که بتوان نوشتههای زیر خطخوردگی را دید و فهمید چه چیز خط خورده است.
داستان «زیر تیغ» از کتاب «بی رد خون» داستان مرد چاقی است که برای درمان چاقیاش نزد دکتر رفته و آنجا عاشق دختری چاق، مثل خودش، شده است. این عشق، البته دست آخر به تراژدی ختم میشود و نویسنده این تراژدی و روند شکلگیری آن را با طنزی سیاه ترسیم میکند. طرحوتوطئۀ این داستان از کتاب «بی رد خون» مبتنی بر فاجعهای طبیعی، یعنی وقوع زلزله، است.
داستان دوم کتاب «بی رد خون»، با عنوان «زیباترین غریقهای جهان» بازهم بهنوعی دربارۀ داستان و مرگ است. وقایع این داستان از کتاب «بی رد خون» در بحبوحۀ انقلاب ایران روی میدهد. دو سرباز، یکی شهرستانی و دیگری تهرانی، به خانهای اعیانی اعزام شدهاند که در روزهای انقلاب از خواهر یک نظامی عالیرتبه محافظت کنند. ماندن سربازها در خانۀ اعیانی به عشق میان یکی از سربازها که کتابخوان است و دختری که سربازها بهخاطر مادرش به آن خانه اعزام شدهاند، میانجامد. در این داستان نیز خود داستان، اینبار نه در هیئت داستانی در حال نوشته شدن بلکه بهصورت پراکنده در کتابها، حضوری چشمگیر دارد و همچنین مرگ که در این داستانِ کتاب «بی رد خون» نیز بهشیوهای مشابه با داستان اول این کتاب رخ میدهد.
در داستان «زیباترین غریقهای جهان» از کتاب «بی رد خون» همچنین با تقابلها و تضادهای طبقاتی و نیز پیوند دو طبقۀ متضاد در متن انقلاب مواجهیم. شخصیتهای این داستان، بهواسطۀ انقلاب، به تجربههایی متفاوت از آنچه در زندگی عادی با آن مواجه بودهاند دست مییابند.
حیدری در این داستان از کتاب «بی رد خون» نیز، مانند داستان اول این کتاب، از دو زاویۀ دید اولشخص و سومشخص برای روایت داستان استفاده کرده است.
داستان سوم کتاب «بی رد خون»، با عنوان «تباهی لکهی زرد»، بازهم دربارۀ داستان و مرگ است و دربارۀ درگیری نویسنده و آنکه خود را در نوشتۀ نویسندهای مییابد و سطرهایی که از داستان خط زده میشود.
داستان «تباهی لکهی زرد» از کتاب «بی رد خون» ارجاعی به داستان اول این کتاب دارد و وجهی تازه از آن داستان را بر ما روشن میکند.
کتاب «بی رد خون» در نشر چشمه منتشر شده است.
نویسنده | علی اکبر حیدری |
ناشر | نشر چشمه |
موضوع | داستان فارسی |
تعداد جلد | 1جلد |
قطع | رقعی |
مناسب برای | بزرگسال |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 141صفحه |
وزن | 140گرم |
شابک | 9786220110132 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد