واژه نامه حزن های ناشناخته مجموعهای از واژگان نو برای بیان عواطف است. رسالت این واژهنامه تاباندن نور آگاهی بر وضعیت بنیادی انسانبودن است؛ تمامی دردها، افکار اهریمنی، احساسات و احوالات، خوشیها و امیالی که زمزمهشان در پسزمینهٔ حیات روزمره به گوش میرسد.وقتی دریابید برای چیزی که در تمام عمر آن را احساس میکردید و نمیدانستید دیگران نیز تجربهاش کردهاند کلمهای وجود دارد، آرامش خاطر پیدا میکنید. حتی شاید یادآوری این حقیقت که تنها نیستید و دیوانه هم نیستید؛ بلکه تنها انسانی هستید که میکوشد راه خود را از میان شرایط غریب متعدد پیدا کند قدرتبخشی غریبی داشته باشد.
برخی از این اصطلاحات ممکن است بهنوعی ترجمهناپذیر باشند؛ اما همچنان این قدرت را دارند که دستکم برای لحظاتی شناخت بهتری از ذهن خود پیدا کنید. این امر شما را به فکر وامیدارد که چه چیزهای دیگری نیز ممکن است اتفاق بیفتد؛ چه تکههای کوچک دیگری از معنا میتوانست از سکون و انفعالِ خود به در آید، اگر کسی میآمد و نامی بر آن مینهاد. با خواندن این کتاب کلمات خاصی را برای عواطف خاص در خود احساس میکنید؛ کلماتی که پیش از این با آنها ناآشنا بودید.
در زبان احساسات نقطهٔ کور بزرگی وجود دارد؛ حفرههای وسیعی در واژگان هست که حتی از نبودنشان مطلع نیستیم. ما هزارانهزار کلمه برای توصیف انواع مختلف سهرهها و قایقها و زیرجامههای تاریخی داریم، اما برای بهتصویرکشیدن ظرافتهای دلپذیر تجربهٔ بشری چیزی جز واژگان اولیه و بدوی نداریم. کلمات هرگز نمیتوانند حق مطلب را بیکموکاست ادا کنند، اما به هر نحو باید تلاش کرد.
کتاب واژه نامه حزن های ناشناخته در باب حزن و اندوه نیست؛ دستکم نه به معنای امروزی کلمه. کلمهٔ حزن در اصل معنای پُربودن میداد. در گذشتهای نهچندان دور، اندوهگینبودن به این معنا بود که شما از تجربهای پرشور سرشار شدهاید. اندوهگینبودن تنها به معنای نقصی در کارکرد دستگاه شادی نبود، بلکه حالتی از آگاهی به شمار میرفت؛ حالتِ «تمرکز بر بینهایت» و تمام احساسات را، غم و شادی را، بهیکباره به جان خریدن. این روزها که از اندوهِ سخت سخن میگوییم، اغلب معنای «ناامیدی» را در ذهن داریم، که به معنای واقعی کلمه با عبارت «نداشتن امید» تعریف میشود. اما اندوه واقعی در واقع، عکس این معنا را میرساند؛ فرازی پرشور که به یادتان میآورد زندگی تا چه حد زودگذر و اسرارآمیز و پایان آن تا چه میزان مبهم است. به همین سبب است که در سرتاسر کتاب ردپایی از حزن و اندوه خواهید یافت، اما شاید در پایان احساس شادی غریبی بر وجودتان چیره شود. اگر بخت این را یافتید که در آخر کار اندوهگین باشید، پس تا قطرهٔ آخر از آن اندوه لذت ببرید؛ حتی اگر شده تنها به این سبب که اندوهگینبودن یعنی به چیزی در این دنیا آنقدر بها میدهید که خزیدن آن را به زیر پوست خود بپذیرید.
این کتابْ فرهنگی از واژگان است؛ شعری دربارهٔ همه چیز. واژه نامه حزن های ناشناخته با تعاریفی که براساس مضمون گروهبندی شدهاند به شش فصل تقسیم شده است: جهان بیرون، خودِ درون، آدمهایی که میشناسید، آدمهایی که نمیشناسید، گذر زمان و جستوجوی معنا. تعاریف بیهیچ ترتیب خاصی مرتب شدهاند و زندگی نیز به همین طریق است؛ درست مانند احساسات که همچون آب یا هوا بیمقصد در ذهن شما جاری و ساریاند.