کتاب زمانی برای دویدن اثر مایکل ویلیامز
با سردرد از خواب بیدار میشوم. اتاقک کامیون گرم و دمکرده است. پاهای اینسنت درست جلوی بینیام است و بوی بدی میدهد. سعی میکنم پاهایش را کنار بزنم؛ اما اتاقک استراحت کامیون جایی برای جُم خوردن ندارد. اینسنت خرناس میکشد و قدری جابهجا میشود. گوشش به رادیوست و نگاهش مات و خوابآلود است. یک جفت کتانی نو دور گردنش است؛ سروان واشینگتن پیش از حرکت آنها را به ما داد. سریع نگاه میاندازم به جایی که کتانیهایم را گذاشته بودم تا مطمئن شوم هنوز سر جایشان هستند. امروز ساعت چهار صبح که سوار کامیون شدیم، آنها را گوشهٔ اتاقک گذاشته بودم. هنوز همانجا هستند. از بوی نویی کتانیها حالم جا میآید و لبخند میزنم. توپ فوتبالم هم گوشهٔ دیگر اتاقک است، همچنان چاق و گرد و پر از پول.
امروز صبحِ خیلی زود، سروان واشینگتن بعد از آنکه کمک کرد اینسنت را سوار کامیون کنم، برای خداحافظی بغلم کرد و گریهاش گرفت. من هم دلم میخواست گریه کنم.
یک جفت کتانی سفید و نو را به دستم داد و گفت: «همهچی درست میشه. آفریقای جنوبی خیلی بهتر از اینجاست. وقتی رسیدین بایتبریج، باید مایی ماریا رو پیدا کنین. اون ازتون مراقبت میکنه. همهچی درست میشه. همهچی خوبِ خوب میشه.»
آرزو میکردم دیگر نگوید همهچیز درست میشود. طوری میگفت که انگار هیچچیزی قرار نیست درست شود. یاد آمایی میافتم. او هم همین حرف را میزد؛ اما هیچچیزی درست نشد. سروان با لحنی جدی و آمرانه به راننده سفارش کرد مراقب ما باشد و مطمئن شود صحیح و سالم به بایتبریج برسیم. راننده شانه بالا انداخت، سر تکان داد، سیگارش را پرت کرد زمین و پرید پشت فرمان. پردهٔ کابینش را کشید و به ما گفت بخوابیم.
چیزی نگذشت که از بیکیتا خارج شدیم و ما هم خیلی زود به خوابی عمیق فرورفتیم.
حالا پردهٔ اتاقک پشت راننده را کنار میکشم. خورشید در آسمان میدرخشد. نگاهی به ساعت روی داشبورد میاندازم. تقریباً نزدیک ظهر است. خیلی خوابیدهام. رانندهٔ کامیون روی فرمان قوز کرده است و خیره به جاده، کامیون را میراند. گهگاه برای بزها، بچههای کنار جاده و بعضی ماشینها که آهسته میرانند، بوق گوشخراش کامیون را به صدا درمیآورد. انگار برای رسیدن به بایتبریج عجله دارد. یک بطری آب به دستم میدهد.
غرولندکنان میگوید: «پشت پرده بمونین. تا ده دقیقهٔ دیگه به ایست بازرسی ارتش میرسیم.»
وزن | 201 گرم |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | 240 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | مایکل ویلیامز |
مترجم | فاطمه طاهری |
ناشر | پرتقال |
تعداد جلد | |
موضوع | داستان |
مناسب برای | رده سنی ج، رده سنی د |
شابک | 9786004624961 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد