کتاب سرگذشت واقعی دار و دسته کلی اثر پیتر کری
شب بیستوسوم ماه مه سرد و تاریک از راه رسید ماهی در آسمان نبود. روی ایوان ورودی کلبهای در بخش اُکسلی ایستاده بودم اما ایوان مرا از باد شدید در امان نگه نمیداشت سیل باران به صورتم میخورد و از کف گلآلود ایوان شتک میزد. دلم بهشدت برای گلیم خشک دوستداشتنی خانهام تنگ شده بود اما هنوز پادوی بیجیره و مواجب پاور بودم دستور داشتم کشیک پاسبانها را بکشم هرچند فقط خدا میداند چطور دست پلیسها میتوانست در این طوفان به ما برسد پل رود کینگ نیم متر زیر آب رفته بود و در سیلاب ناله میکرد. خیلی خسته و از زندگیام مأیوس بودم.
اسب ابلق بیچارهای که از دلیجان باکلند جدا کرده بودیم کنار من زیر ایوان پناه گرفته بود دکتر رووۀ زمیندار به اسب شلیک کرده بود و حالا زخمی بود. تقصیر هری بود دلیلی نداشت که اسب را از آن زندگی ارابهای آرام و صادقانه جدا کنیم قلب بزرگش به خاطر صعود هر روزه از کوهستانها تندتند میزد حالا شاید چرخۀ ملالآور کار بیوقفه به نظرش خیلی شیرین میرسید. گلوله به بالای شانهاش خورده بود و وقتی خوب میشد برای ابد لنگ میزد. بعد فقط مرگ. ضربۀ پتکی بین چشمهای بستهاش زندگی همین است.
درون کلبه را صدای قهقهه و آواز پر کرده بود سایهها پشت پردهها واضح بودند. هری پاور داشت میرقصید یک کلمه هم دربارۀ پینۀ پاهایش نشنیدم هرچند در شرایط دیگر شب و روز دربارۀ آن نکونال میکرد. هرگز مردی را ندیده بودم که دربارۀ پاهایش چنین سروصدایی به راه بیندازد. پاها و رودهها هرگز تمام نمیشد رودهها و پاها. هر صبح نمناک اولین کارم این بود که برای رودههایش ریشۀ شاتوت پیدا کنم و شکر خدا خودش به پینههای بوگندوی پاهایش رسیدگی میکرد. نوار سرخی با هفت گره داشت که باید به شیوهای خاص دور مفصل متورم پاهایش میپیچید بعد متن زیر را دکلمه میکرد:
استخوان به استخوان خون به خون
و هر رباط سر جای درستش
اسب ابلق از فرط درماندگی روی کف گلآلود ایوان ادرار کرد میتوانستم بوی سرخ شدن گوشت خوک را داخل آلونک حس کنم اما ذرهای از آن برای من به بیرون کلبه نفرستادند. داشتم از این بابت جوش میآوردم که در چهارتاق باز شد هری پاور بود که زغال داغ سرخی را در انبر آهنگری نگه داشته بود. کنار او زن استخواندرشت مرد مهمانخانهدار میآمد مثل یک پسربچه کمرباریک بود و دستان بسیار زیبایی داشت که در آنها شکردانی را حمل میکرد. خندۀ مستانهای میکرد وانمود میکرد که دارد روی یاغی جنگلی مشهور میافتد.
وزن | 414 گرم |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | 445 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | پیتر کری |
مترجم | فرزام امین صالحی |
ناشر | خوب |
تعداد جلد | |
موضوع | رمان غیرفارسی |
مناسب برای | بزرگسال |
شابک | 9786226983372 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد