کتاب بادیگارد اثر کاترین سنتر

داستان کتاب درباره‌ هانا بروکس، بادیگاردی حرفه‌ای است که مأموریت می‌یابد از جک استپلتون، هنرپیشه‌ مشهور هالیوود، دربرابر دشمنی خطرناک محافظت کند. جک که پس از یک تراژدی خانوادگی از عرصه عمومی دور شده است، برای مراقبت از مادرش به زادگاهش در یک شهر کوچک بازمی‌گردد. او در آنجا با هانا ملاقات می‌کند که زنی جدی و محکم است و به نظر می‌رسد با دنیای پرزرق‌وبرق هالیوود بیگانه است. هانا که توسط آژانس امنیتی برای محافظت از جک استخدام شده است، برای جلوگیری از جلب توجه دشمن خود و رسانه‌ها، به عنوان دوست‌دختر جعلی جک معرفی می‌شود. این نقش جدید برای هانا چالش‌های خاص خود را دارد؛ زیرا او باید در عین حفظ ظاهر یک رابطه عاشقانه، همواره هوشیار باشد و از جک دربرابر هرگونه خطری محافظت کند.
در ابتدا، رابطه هانا و جک کاملا حرفه‌ای است و هر دو سعی می‌کنند به وظایف خود عمل کنند. اما با گذشت زمان و با هم بودن در شرایط مختلف، از جمله شرکت در مهمانی‌های خانوادگی، پیاده‌روی در طبیعت و مواجهه با تهدیدات، احساسات عاشقانه‌ای بین آنها شکل می‌گیرد. هانا که زنی مستقل و خودساخته است و در گذشته تجربه عاشقانه نافرجامی داشته است، در ابتدا در مقابل این احساسات مقاومت می‌کند، اما جذابیت و مهربانی جک و همچنین صداقت و صمیمیت او، به‌تدریج مقاومت هانا را در هم می‌شکند. از سوی دیگر، جک نیز که از زندگی پرزرق‌وبرق و روابط سطحی در هالیوود خسته شده است، به صداقت، شجاعت و سادگی هانا علاقه‌مند می‌شود. او به دنبال پناهگاهی امن و آرامش‌بخش است و آن را در کنار هانا پیدا می‌کند.
بااین‌حال، رابطه آنها با چالش‌های زیادی روبه‌روست. برای نمونه، هویت واقعی هانا به عنوان یک بادیگارد نیز یک راز است که می‌تواند رابطه آنها را به خطر بیندازد. اگر جک حقیقت را درباره هانا بفهمد، ممکن است احساس کند فریب خورده است و به هانا اعتماد نکند. درنهایت، هانا و جک باید تصمیم بگیرند که آیا می‌توانند بر این چالش‌ها غلبه کنند و عشق خود را نجات دهند یا خیر.
کتاب «بادیگارد» با سبکی روان و طنزآمیز، موضوعاتی مانند عشق، وظیفه، فداکاری و اهمیت خانواده را به تصویر می‌کشد. این رمان با شخصیت‌های قوی و دوست‌داشتنی، داستانی جذاب و خواندنی را برای خوانندگان رقم می‌زند و می‌تواند برای علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه و کمدی، انتخابی وسوسه‌کننده باشد.