نویسنده شخصیت هاى متفاوت در دین، عقیده و تفکر رو گرد هم مى آره تا قصه اى متفاوت تر بیافرینه. داستان زنجیر وار جلو مى ره و خواننده پا به پاى آدم هاى داستان مى خنده، گریه مى کنه، مى رقصه، مى ترسه و براى عقیده اش مى جنگه.
آنادانا سر منشا داستان هاست که خودش قصه گوست و انگار که تمامى راز و رمزها و داستان هاى خفته ى این سرزمین تو دل این زن جاى داره.
زن ها تو این کتاب جایگاه ویژه اى دارند که هر کدوم نقش خاص خودشون رو تو زندگى زعیم-مردى از آنادانا- و این کتاب بازى مى کنند.
روایت قصه گون و شعر مانند و لطیف نویسنده نرم نرمک خواننده رو همراه مى کنه تا در دنیاى ترشى ها، شورى ها، شیرینى ها و تلخى هاى زندگى قصه اى تازه از آدم هایى آشنا بشنوه.
نویسنده از فرم هاى متفاوت روایت در کتاب استفاده کرده که روایت داستان هر شخص به زبان و قلم خودش باشه و با این حال کل کتاب و داستان مثل رود جارى و به هم پیوسته است. شخصیت پردازى قوى، لوکیشن هایى جان دار، دیالوگ هایى محکم و به یاد ماندنى و سرنوشت هایى عجیب تو دل این کتاب به انتظار خوانده شدن نشستند.