صادق زیباکلام این کتاب را بدون هیچگونه تعصب قومی و نژادی نوشته است. این کتاب یک کتاب کاملا علمی، تاریخی و تحلیلی است که درمورد تفکر «استعمار، ریشه عقبماندگی» که نظریهای جدید و رایج است نوشته شده است. این نظریه بسیار قابل تامل است و بسیار جای بحث دارد و به ما میگوید چرا ایران الان در جایگاه کنونیاش قرار دارد. در کتاب ما چگونه ما شدیم به این حقیقت پی میبریم که عامل اصلی عقبماندگی و استعمارشدگی خود ما ایرانیان هستیم.
در این کتاب میتوانیم دیدگاه نویسندگان دیگر را در علتهایی که عنوان میکند، به روشنی ببینیم. دلایلی مثل عملی نشدن نظریات «مارکس» در ایران؛ مارکس نظریههای خودش را با شیوهی زندگی در اروپا مطرح کرده است؛ مسائلی مانند تعصبات نژادی و قومی، بحران کمآبی در ایران، پایین آمدن سطح آگاهی مردم و موضوعاتی جامع مانند دریانوردی و کشاورزی و عدم گسترش تجارت است که باعث شده ایران به عنوان کشور جهان سومی در جهان معرفی شود.
صادق زیباکلام درمورد کتاب ما چگونه ما شدیم میگوید: «داستان باز مىگردد به سال ۱۳۶۳ که من تازه وارد دوره دکترا در دانشگاه برادفورد انگلستان شده بودم و به دنبال شروعى براى تز دکترایم بودم. رسالهام درمورد این بود که چرا و چه شد که آن انقلاب رخ داد. رژیم مقتدر، پر صلابت و باثبات پهلوى دفعتاً آنچنان دچار بحران و مصیبت گردید و در میان بهت و ناباورى مخالفین و موافقین آنگونه سقوط کرد.
در آن سالها نیز همچون امروز، پاسخ اصلى به این سؤال آن بود که برویم به سروقت پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ و گمشده خود را از آنجا پى گیریم. اما نظرى که من داشتم با این روایت فرق مىکرد. من معتقد بودم که رمز و راز سقوط پهلوىها و پیروزى انقلاب و تأسیس نظام اسلامى، علىرغم شگفتى و به دور از انتظار بودنش، در مجموعه تحولات سیاسى و اجتماعى تاریخ معاصر ایران نهفته است. به اعتقاد من، انقلاب اسلامى حرکتى بود در ادامه مبارزات قبلى مردم ایران علیه استبداد، خودکامگى حکومت، فقدان آزادى، فساد دولتى، نبود انتخابات آزاد و... در صورت پذیرش نظریه فوق، سؤال بعدى این مىشد که این مبارزات از چه زمانى و چگونه آغاز شد. پاسخ این سؤال در حقیقت مىشد آغاز کار رساله من. در بررسى ایران عصر قاجار در قرن نوزدهم بود که شکل و شمایل پرسشى که زمینهساز نگارش ما چگونه ما شدیم گردید به تدریج در ذهنم شکل گرفت. اتفاقى برایم افتاد آن بود که یک «چرا» در ذهنم پیدا شد.»