کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو

کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو، برنده جایزه نوبل 1998، انتشارات مروارید
کورترین آدم‌ها کسانی هستند که نمی‌خواهند ببینند.
20%
اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آدرس کوتاه شده‌ی صفحه:
0 عدد باقی مانده
ناموجود

معرفی کتاب کوری

کتاب کوری شاهکار ادبی ژوزه ساراماگو نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات است. کتاب کوری درباره بیماری کوری ناشناخته‌ای است که به طرزی ناگهانی در یک شهر شایع می‌شود و زندگی مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

کارگردان برزیلی، فرناندو مریلس در سال ۲۰۰۸ فیلمی با اقتباس از همین اثر با بازی بی‌نظیر جولیان مور ساخت که فیلم افتتاحیه شصت و یکمین جشنواره فیلم کن بود.

درباره کتاب کوری

کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو است که در سال ۱۹۹۵ چاپ شده و سه سال بعد برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شد. در این کتاب شخصیت‌ها نام ندارند، زیرا این بیماری تنها مختص به یک کشور نیست و برای تمام جهان است و به صورت همسر چشم پزشک، دختر عینکی، مردی که اول کور شد و ... نامگذاری شده است.

داستان از یک روز معمولی شروع می‌شود، راننده‌ای که به‌طور ناگهانی پشت چراغ قرمز کور شده و نظم خیابان را به هم می‌ریزد، و آرام آرام این بیماری واگیردار در تمام شهر پخش می‌شود. کتاب کوری بسیار وحشتناک و ترسناک نوشته شده است، و جهانی را توصیف می‌کند که سرشار از بی‌اعتمادی است و تمامی افراد درگیر کمترین خواسته و نیازشان هستند. کتاب درباره‌ی کور شدن و کور ماندن است و به جای دربرگرفتن تاریکی همه‌جا را نوری شدید که منشا آن غرق شدن مردم در نادانی است دربر گرفته است! در ابتدا این بیماری افراد نزدیک او را مبتلا کرده و دولت برای جلوگیری از گسترش بیشتر آن نیاز به راهی دارد و همین موضوع باعث اتفاقات جالب می‌شود، آنقدر جذاب که وقتی شروع به مطالعه می‌کنیم دیگر زمین نمی‌گذاریم و درگیر تمام کتاب کوری می‌شویم، دنیایی سفید با شخصیت‌های مشکی و یکی از مهم‌ترین چیز‌هایی که در این کتاب نمی‌بینید، روابط درست انسانی و احترام به حقوق یکدیگر است. این کتاب نگاه خاصی به زنان دارد و این موضوع در تمام کتاب مشخص می‌شود.

داستانی که نویسنده در آن به دنبال راه‌حل مشکلات از جمله: متعهد بودن به عدالت اجتماعی و پاکسازی روح و جسم است، ژوزه ساراماگو معتقد است انسان‌ها با وجود داشتن عقل، عاقلانه رفتار نمی‌کنند. کتاب جمله‌ی: «وقتی می‌توانی ببینی، نگاه کن و و قتی می‌توانی نگاه کنی، رعایت کن.» بسیار تکرار می‌کند. ژوزه ساراماگو سخن آخر را با پیچیدگی از زبان تمام شخصیت‌ها و از زبان همسر پزشک می‌گوید و شما را به فکر فرو می‌برد.

داستان کتاب کوری پیچیده نیست و بسیار آسان می‌توانیم با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنیم، ژوزه ساراماگو به اوضاع اجتماعی، سیاسی و تمام مشکلات جامعه منتقد است و برای همین تبدیل به یکی از رمان‌های خاص شده است.

داستان کتاب کوری عجیب و بی‌نظیر است. ژوزه ساراماگو با مجسم کردن شهری که مردم آن ناگهان کور می‌شوند، سقوط انسانیت را به تصویر کشیده است. ژوزه ساراماگو برای شخصیت‌های داستان هیچ اسمی انتخاب نکرده است. اما با این حال این موضوع خللی به روند داستان وارد نمی‌کند.

کوری در قالب یک رمان، از شهری صحبت می‌کند که به سرعت سقوط می‌کند. جامعه‌ای که با تمام امکانات و ادعای پیشرفتگی، ناگهان به عصر بربریت بازمی‌گردد. تمامی ساختارهای زندگی اجتماعی از بین می‌رود و مفهوم انسانیت زیر سوال می‌رود.

چرا باید کتاب کوری را بخوانیم؟

کتاب کوری یکی از مطرح‌ترین داستان‌های قرن اخیر است. این کتاب، در کنار جذابیت‌های داستانی که دارد، توانسته است به خوبی به ضعف‌های یک جامعه بپردازد؛ جامعه‌ای پیشرفته که از امکانات، چیزی کم ندارد اما ناگهان خود را در وضعیتی هولناک می‌یابد.

بعد از خواندن کتاب کوری بیشتر و با‌دقت‌تر به زیبایی‌ها نگاه می‌کنیم، چون این اثر ژوزه ساراماگو ما را درباره‌ی چشم و قدرت بینایی بسیار به فکر فرو می‎‌برد، همچین بعد از خواندنش ممکن است از انسان‌ها متنفر بشویم، خیلی از احساسات ناراحت‌کننده را تجربه می‌کنیم، ولی همچنان امید به بینا بودن یک نفر داریم.

کتاب کوری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

تمام علاقه‌مندان به رمان‌های خارجی از خواندن کتاب کوری لذت می‌برند. اگر دوست دارید آثار مطرح دنیا و برنده جایزه های ادبی را بخوانید، کتاب کوری گزینه‌ی خوبی برای شما است.

درباره ژوزه ساراماگو

ژوزه ساراماگو در سال ۱۹۹۲ در پرتغال به دنیا آمد، خانواده‌اش ابتدا کشاورز بودند، ولی به خاطر درآمد کم تصمیم به مهاجرت گرفتند. در شهر جدید پدرش پلیس شد، ژوزه بسیار آرام و منظم بود و در دوران مدرسه مدیر و مربیانش او را تحسین می‌کردند، با ورود به دبیرستان شرایط مالی‌شان به هم ریخت و مجبور به رفتن مدرسه‌ی فنی به قصد مکانیک شدن شد.

ژوزه ساراماگو بعد از اتمام تحصیلش به عنوان مکانیک مشغول به کار شد و همان سال ازدواج کرد و با تولد فرزند اولش نخستین رمانش به نام پنجره را نیز منتشر کرد. دو سال بعد به دلایلی از کار اخراج شد، ولی خیلی زود توانست مدیر تولید یک انتشارات بشود و به خاطر کارش با نویسندگان کشورش آشنا شد و از سال ۱۹۹۵ تا ۲۶ سال به کار ترجمه آثار نویسندگانی بزرگ مثل لئو تولستوی پرداخت.

ژوزه ساراماگو وقتی ۴۴ سال داشت، دومین کتاب خود که شامل شعر بود به نام اشعار محتمل را چاپ کرد و این نقطه‌ی بازگشت ژوزه به دنیای نویسندگی بود. پس از انقلاب از کار بی‌کار شد، ولی تفاوتی وجود داشت، ناامیدی. هیچ امیدی نداشت و برای همین تمام وقت خود را برای نویسندگی صرف کرد، برای تمرکز زیاد به دهکده‌ای رفت و روش یادداشت‌نویسی را به عنوان روشش انتخاب کرد. این روش سال‌های بعد در نوشته‌هایش تاثیر زیادی داشت.

ژوزه ساراماگو از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۸ به نوشتن و چاپ کتاب‌های مهمی مشغول بود و در همان سال‌ها کتاب کوری و همه نام‌ها را چاپ کرد، پس از چاپ این دو کتاب به شهرتی که همیشه آرزو داشت، رسید و در ۷۶ سالگی جایزه‌ی ادبیات نوبل را دریافت کرد، و همینطور اولین جایزه‌ی کشور پرتغال؛ البته آخرین افتخار او نوبل نبود، بلکه در سال ۲۰۰۰ کتاب غار و در سال ۲۰۰۵ کتاب مرگ مکرر را چاپ کرد، که بعد از کوری از پرفروش‌ترین رمان‌هایش است که مورد استقبال قرار گرفت.

منحصربه‌فردترین ویژگی آثار ژوزه ساراماگو عدم استفاده از نشانگان سجاوندی به صورت متداول و استفاده از جملات بسیار طولانی است، که گاه در درون آن زمان نیز تغییر می‌کند. او از میان علائم نگارشی تنها از نقطه و ویرگول استفاده می‌کند و از سایر علامات که مثلاً جمله سئوالی را مشخص می‌کند یا آن را در گیومه می‌گذارد و… مطلقاً می‌پرهیزد. بسیاری ژوزه ساراماگو را در ردیف نویسندگان پیرو سبک رئالیسم جادویی قرار داده و آثار او را با نویسندگان اسپانیایی زبان آمریکای لاتین مقایسه می‌کنند اما او خود را ادامه دهنده ادبیات اروپا و تأثیرپذیری خود را بیشتر از گوگول و سروانتس می‌داند.

ژوزه ساراماگو گرچه از سال ۱۹۶۹ به حزب کمونیست پرتغال پیوست و همچنان به آرمان‌های آن وفادار بوده‌است اما هیچگاه ادبیات را به خدمت ایدئولوژی در نیاورده‌است. از کتاب‌های مشهور ژوزه ساراماگو می‌توان به کوری، بینایی، دفتر یادداشت، تکثیرشده و دخمه اشاره کرد. ساراماگو در ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰ در تیاس، لاس پالماس چشم از دنیا فروبست.

قسمتی از متن کتاب کوری

عابرانی که در انتظار روشن شدن چراغ عبور، کنار خط‌کشی جمع شده بودند، راننده اتومبیل را دیدند که از پشت شیشه دست تکان می‌دهد. اتومبیل‌های پشت‌سر، بی‌وقفه بوق می‌زدند. تعدادی از رانندگان از اتومبیل خود پیاده شدند تا اتومبیل از کارافتاده را به کناری بکشند و راه را بگشایند. خشمگین، مشت بر شیشه می‌کوبیدند. راننده اتومبیل، سر به طرف آن‌ها بر‌گرداند، نخست به یک‌سو و سپس به سوی دیگر نگریست. از حرکت لبان او به نظر می‌رسید عبارتی را با فریاد تکرار می‌کند. این عبارت، نه از یک واژه، که از سه واژه تشکیل می‌شد. فردی در را ‌گشود و همه ‌شنیدند که راننده گفت:

من کور شده‌ام!

کسی این سخن را باور نکرد. با یک نگاه آشکار بود که چشمان مرد کاملا سالم و عنبیه آن صاف و شفاف است. سفیدی مردمک چشم او همچون چینی بود. چشمان بیرون‌زده، صورت چروکیده و ابروان تابدار مرد نشان می‌داد که بسیار نگران است. با حرکتی سریع، مشت‌های گره‌کرده خود را در مقابل چشم آورد شاید بتواند آخرین تصویری را که پیش از آن رویداد دیده است، در ذهن نگه‌دارد. چراغ چهارراه قرمز شد. مردم به راننده کمک کردند از اتومبیل پیاده شود. مرد نومیدانه تکرار کرد:

من کور شده‌ام! من کور شده‌ام!

دیگر آثار ژوزه ساراماگو

کتاب بینایی ترجمه حبیب گوهری راد و بهاره پاریاب

کتاب همزاد

کتاب بینایی ترجمه اسدالله امرایی

قطع رقعی
نوع جلد شومیز
نویسنده ژوزه ساراماگو
مترجم اسداله امرایی
تعداد جلد
ابعاد 14.2 * 21.3 سانتی متر
ناشر مروارید
موضوع رمان غیرفارسی
مناسب برای بزرگسال
وزن 415 گرم
تعداد صفحه 388
شابک 9789646026704
ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد