کتاب کمی قبل از خوشبختی اثر انیس لودیگ
ژولی از این دست موقعیتها را قبلاً هم تجربه کرده بود. میتوانست مخالفت کند، خطر کند و کارش را از دست بدهد تا احترامش حفظ شود. اما کدام احترام؟ یک ساعتی میشد که از دستش داده بود. وقتی مسئلهی بقا مطرح باشد، انسان باید همهی آرمانهای بزرگی که از کودکی جمع کرده را در گنجهای کرده، سکوت کند، بگذارد که بقیه حرف بزنند و خودش تسلیم شود. او به شغلش نیاز داشت. واقعاً به این کار نیاز داشت. شسون لعنتی هم این را میدانست. مدیر بیرحمی که حاضر بود برای یک اشتباه ده یورویی صندوقدارش را اخراج کند؛ چه برسد به پنجاه یورو! البته ژولی میدانست که وقتی پشتش به صندوق بوده چه کسی آن پنجاه یورو را دزدیده است. اما لو دادن همکار جلوهی بسیار بدی داشت. خیلی بد. این کار میتوانست درست مثل شپشی که محکم به سری با موهای بلوند چسبیده انگی را به او بچسباند. پس ترجیح داد از این کار صرفنظر کند.
«خانم لومر، من میتوانم همین لحظه شما را اخراج کنم. بااینحال من موقعیت شما را درک میکنم و میدانم نمیتوانید پولی که کسر آوردهاید را پس بدهید. حواستان را جمع کنید. از شما میخواهم خودتان راهحلی پیدا کنید تا کسر صندوقتان را جبران کنید. متوجه منظورم که میشوید؟! شاید هم بهتر باشد از بعضی همکارانتان راهنمایی بخواهید. آنها فهمیدهاند چهطور این کار را انجام دهند.»
این جملات را در حالی میگفت که نگاهش ثابت بود، کوچکترین احساسی نداشت و لبخند شرورانهای بر لب داشت.
لعنتی!
وزن | 294 گرم |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | 296 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | انیس لودیگ |
مترجم | منصوره رحیم زاده |
ناشر | مروارید |
تعداد جلد | |
موضوع | رمان غیرفارسی |
مناسب برای | بزرگسال |
شابک | 9789641913696 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد