کتاب قیدار اثر رضا امیرخانی
«در قرآن، اسم بعضی پیامبران آمده است؛ اسم بعضی غیرِ پیامبران هم، چه صالح و چه طالح آمده است... این صلحا عاشق حضرت باری هستند... اما حضرتِ حق، بعضی را خودش هم عاشق است... عاشقی خدا توفیر دارد با عاشقی ما... خدا عاشقی است که حتا دوست ندارد، اسم معشوفش را کسی بداند... به او میگوید، رجل! همین... مرد! ... همین ... می فرماید و جاء من اقصی المدینة رجل یسعی ... جای دیگر می فرماید و جاء رجل من اقصی المدینة یسعی، یعنی این دو تا رجل با هم فرق می کنند... یکی میاد موسای نبی را نجات می دهد... قوم بنی اسرائیل را در اصل نشان می دهد... دیگری هم قومی را از عذاب نجات می دهد... اسم ش چیست؟ اسمشان چیست؟ نمی دانیم... رجل است...»
«حکم دسته، مال کسی است که به پخی نترسد و به چشمم ببیند صحرای عاشورا را و پاکار تیغ باشد... حمن هیأت تو سیاهی و خاموشی است؛ که اگر کسی خواست شبانه بزند به صحرا و گم گور شود... من هنوز تو تهران ِ به این بزرگی مردی را ندیده ام که بشود حکم دسته تو گوشش خواند! حق؟!»
«آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن تر است از آدمی که تا به حال پاشش نلغزیده … این حرف سنگین است … خودم هم می دانم.
خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند در آمد، فلزش معلوم می شود، اما فلز خطا کرده رو است، روشن است…
مثلِ کف دست، کج و معوج خطش پیداست.
از آدم بی خطا می ترسم، از آدم دو خطا دوری می کنم، اما پای آدم تک خطا می ایستم…!»
وزن | 342 گرم |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | 294 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | رضا امیرخانی |
ناشر | افق |
تعداد جلد | |
موضوع | رمان فارسی |
مناسب برای | بزرگسال |
شابک | 9789643698324 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد