کتاب راسته ی کنسروسازی اثر جان استاین بک
انگشت گوشتالود لی بر قسمت لاستیکی پیشخوان ضرب گرفته بود. هوراس کف دستانش را بر روی پیشخوان سیگار گذاشت و گفت فکر میکنم مقدار زیادی به شما بدهکارم.
دندانهای لی به نشانه تشکر از برخوردی متفاوت با آنچه تاکنون شنیده بود، برقی زد. سرش را به سنگینی تکان داد اما منتظر ماند تا حقهاش بگیرد.
هوراس گوش تا گوش لبهایش را با زبانش تر کرد و گفت از این که این بدهی به حساب بچه هایم نوشته شود، بیزارم، چون شرط میبندم که تو حتی یک بسته قرص نعناع هم بهشان نمیدهی.
چهره لی چانگ حاکی از موافقت با این نتیجهگیری بود. او گفت بدهی زیادی است.
هوراس ادامه داد تو جایی که من آن ور خط آهن دارم را میشناسی، همان جایی که کودماهی نگه میدارند.
لی چانگ به نشانه تائید سری تکان داد. آن کودماهی خودش بود.
هوراس با حرارت خاصی گفت اگر آن جا را به تو بدهم-آن وقت حسابم با تو تسویه میشود؟
لی چانگ سرش را عقب برد و از ورای عینک نیم شیشهایش و در حالی که حواسش متوجه حساب و کتابش بود و دست راستش با بیقراری بر روی چرتکه حرکت میکرد، به هوراس خیره شد. او به ساختمانی میاندیشید که بنای سستی داشت و زمینش که اگر یکی از این کنسروسازها خواهانش میشد، ارزش زیادی پیدا میکرد. لی چانگ گفت البته.
هوراس انگاری عجله داشته باشد، گفت خب تو حساب و کتابم را آماده کن و من قرار فروش آن جا را آماده میکنم.
لی گفت نیازی به اسناد نیست، من سند پرداختیها را آماده کردهام.
وزن | 200 گرم |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | 199 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | جان استاین بک |
مترجم | مهرداد وثوقی |
ناشر | مروارید |
تعداد جلد | |
موضوع | رمان غیرفارسی |
مناسب برای | بزرگسال |
شابک | 9789641911920 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد