کتاب پستچی اثر چیستا یثربی
عاشق شدن، سخت است. عاشق ماندن، سخت تر. آدم شاید در یک لحظه عاشق شود، ولی یک عمر، طول میکشد که عشقش را از یاد ببرد، به خصوص عشق اول را. روی موتور نشسته بودم، نیمه شب بود. از امام زاده برمیگشتیم.
ناگهان حسی به من گفت که بعضی چیزها را نمیتوان به تقدیر و سرنوشت سپرد. باید به خاطرش جنگید! یک حس آنی بود. ولى يقين داشتم که با دعا و صبر، هیچ چیز خود به خود حل نمیشود! مادر علی، دخترخواهرش را به من ترجیح میداد. مادر من، حال خوبی نداشت و پدرم، هنوز موضوع را باور نکرده بود و فکر میکرد این ها خیال پردازی های دختر شاعرمسلکش است! اگر میدانست جدی است، واویلا! میشناختمش! گفتم:«على بيا کاری کنیم گشت ما را بگیرد!» علی، ناگهان ایستاد.«چی گفتی؟» گفتم:«دو تا از هم کلاسی های منو، گشت با هم گرفت، بعد از پدر و مادرشون خواست که اونا رو عقد هم کنن! استاد منم میگه، وقتی عقد هم بشید، دیگه دشمنی ها یادشون میره و کم کم عادت میکنن».
برای اولین بار بود که زیر نور ماه، لبخند علی را دیدم! دلم لرزید. به قول آن شاعر«سیلویا پلات»، ماه اگر میخندید، شکل تو میشد! اول لبخند و بعد با صدای بلند. خنده اش، مثل طعم آب نبات در دهان بود! گفت: «تو محشری به خدا! گفتم از تنور درت میآرم، اما این جوری؟» گفتم:«مگه چشه؟» گفت:« آبرو ریزیه! به بچه هامون چی بگیم؟ بگیم خلاف میکردیم به زور عقدمون کردن؟!» گفتم:«عشق خلافه؟» گفت:«نه قربونت برم، راهش این نیست!» به او گفتم نگه دار تعجب کرد. دوباره با صدای بلند گفتم:«نگه دار حالم بده.» از موتور پایین آمدم و لب جاده، زیر یک کاج دراز کشیدم. گفت: «خوابت می آد؟» گفتم:«نه منتظر کمیته ام که بیاد!» گفت: «خودتو لوس نکن، بلند شو!» گفتم:«من لوس نیستم.عاشقم و به خاطرش هر کاری میکنم.» گفت: «من میرما.» گفتم:«منم جیغ میزنما!»نمیدانم خداخواست با بنده ی خدا! همیشه آن قسمت جاده، گشت کمیته را دیده بودم. برادری پیاده شد و گفت: «این وقت شب؟ به به! این جا، چه خبره؟» على سلام داد و گفت: «من پستچی محل ایشونم. تو راه امام زاده دیدم شون. ماشین نبود. گفتم برسونمشون.» برادر گفت:«راست میگن خواهر؟» گفتم:«برادر، بده آدم با پستچی سابق شون دوست شه؟ ما فقط میخواستیم یه جا تنها باشیم و حرف بزنیم. مگه بده آدم عاشق شه برادر؟» اولین بار بود که على باخشم به من نگاه کرد.
وزن | 142 گرم |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | 117 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | چیستا یثربی |
ناشر | قطره |
تعداد جلد | |
موضوع | رمان فارسی |
مناسب برای | بزرگسال |
شابک | 9786001198717 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد