کتاب جنگجوی عشق اثر گلنمن دویل ملتن
برخی نظرات درباره کتاب جنگجوی عشق:
- داستانی قدرتمند و تحسین برانگیز دربارهی خودشناسی؛ بیتزویر، شجاعانه و بخشنده. (بوستون گلوب)
- «جنگجوی عشق» با واقعیات دردناکی که در دلش نهفته، کتابیست که همه بیچون و چرا باید آن را بخوانند. (روزنامهی شیکاگو تریبون)
- داستانی نفسگیر که به زیبایی هر چه تمامتر روایت شده. «جنگجوی عشق» روایت پرکشش و جذابیست که به چیزی بزرگتر و خیالانگیزتر رمز و رازِ رهایی دست مییابد. (بوک پِیج)
- گلنن دویل ملتن استادِ در میان گذاشتنِ زندگیِ عاطفیاش با دنیاست. او خود را در «جنگجوی عشق» به تمامی نشان میدهد و شرح حال تقلا و کشمکشها و عمق انعطافپذیریاش را در تاریکترین زمانها بازگو میکند. (نشریهی فَمیلی سیرکل)
- این شرح حال واقعاً دربارهی این نیست که چطور ملتن رابطهاش را با همسرش از نو میسازد؛ این کتاب دربارهی این است که چطور ملتن رابطهاش را با خود از نو بنا میکند. در مورد زنیست که میگذارد پیامهای جنسیای که تمام زندگیاش را احاطه کردهاند، رهایش کنند تا بتواند با کاملترین و قابل اعتمادترین بخشِ خودش درد و دل کند. به شدت نیروبخش… به شدت گیرا. (بِسِل داتکام)
در بخشی از کتاب جنگجوی عشق میخوانیم:
اگر میتوانستم به صبح روز ترخیصام برگردم، به پدر و مادرم میگفتم "میدونم که باید از اینجا برم، اما نمیخوام! نمیخوام برگردم جاهایی که قبلاً بودهم. نمیخوام برگردم دبیرستان. اونجا بیش از حد سَمیه! من اونجا نمیتونم نفس بکشم." اما چیزی نمیگویم. به همه اطمینان میدهم که حالم خوب است.
در مدرسه هفتهی بازگشت به خانه است. من کاندیدِ بازگشت به خانه شدهام و به "رهبر پیشرو" کلاسام لقب گرفتهام. بلافاصله بعد از ترخیصام از آسایشگاه روانی، در حالی که یک دگرگون شده به نظر میرسم و لباس آبی زیبایی به تن دارم، برای جمعیتی که پیادهرو را برای استقبال از ما پر کردهاند، دست تکان میدهم. مادر و مادربزرگم مرا با ماشین از میان جمعیت رد میکنند. میتوانم امید آنها را احساس کنم. ما مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتهایم و حالا من اینجا هستم، در حال تحسین شدن. این برای آنها عین پیروزیست.
اما من حقیقت را میدانم. باید شناخته شوی تا دوست داشته شوی، و هیچ کدام از این آدمهایی که برایم دست تکان میدهند، مرا نمیشناسند. آنها فقط نمایندهی مرا میشناسند. این رژه برای پیروزی من نیست، اما برای نمایندهام چرا. او کسیست که دست تکان میدهد. من کسی هستم که دوباره نفساش را درونش حبس کرده. او ستاره است ... و من، یک بیمار روانی.
همانطور که دست تکان میدهم، به عنوانِ ویژهام فکر میکنم: رهبر پیشرو! معقولانه است. من رهبر خوبی هستم، چون از قوانین به خوبی پیروی میکنم.
نویسنده | گلنمن دویل ملتن |
مترجم | سمانه پرهیزگاری |
ناشر | میلکان |
قطع | رقعی |
جلد | سخت |
وزن | 316 |
تعداد صفحه | 234 |
شابک | 9786007845967 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد