کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند اثر دیلیا اوئینز

از پرفروش‌ترین آثار سال 2018 و 2019 به شمار می‌رود و داستان جنایی و جذاب دختری است که اعضای خانواده‌اش او را در سنین خردسالی رها کرده‌اند تا تنهایی، در دل طبیعت بکر کارولینای شمالی، با پدر کج خلقش زندگی کند.
20%
اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آدرس کوتاه شده‌ی صفحه:
265,000
212,000 تومان

نقد و بررسی جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند

شهر و شلوغی زندگی می‌کنند. «دیلیا اوئينز» جانورشناس آمریکایی براساس سال‌ها تجربه و فعالیت در حیات‌وحش و زندگی در طبیعت‌های وحشی دنیا داستانی مرموز و پرفرازونشیب درباره‌ی زندگی دختری که غرق در دنیای طبیعت است، به نگارش درآورده است. او در کتاب «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» اتفاق‌های زندگی این دختر را ورق می‌زند و خواننده را با مجموعه اتفاق‌های خواندنی روبه‌رو می‌کند.

درباره کتاب جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند

کتاب «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» Where the crawdads sing نوشته‌ی «ديليا اوئينز» در اوت سال 2018 منتشر شد. این اثر پس از انتشار بسیار مورد استقبال قرار گرفت و به چندین زبان گوناگون ترجمه شد. این اثر در سال 2018 و 2019 یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک‌تایمز بود و به مدت 45 هفته در صدر لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان قرار داشت. این کتاب نثری روان و داستانی جنایی دارد که بسیار موردتوجه قرارگرفته است. «ديليا اوئينز» این اثر دل‌نشین و خواندنی را طی دو بخش مرداب و باتلاق نوشته و داستان را با چنین جمله‌ای آغاز کرده است: «مرداب مانند باتلاق نیست. مرداب مکان روشنی است که در آبش که تا آسمان جاری است، گیاه می‌روید. جایی است که آبراها‌های آرام آن، خورشید درخشان را با خودشان به دریا می‌برند و پرندگان پادرازش با وقاری غیر منتظره، طوری که گویی برای پرواز ساخته نشده‌اند؛ با وجود هیاهوی هزاران غاز برفی سرخوشند.»

کتاب «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» داستانی معمایی در مورد دختری به نام «کیا کلارک» است که از سوی خانواده‌اش در کودکی طرد می‌شود و پس از آن تنها با پدرش در جنگل زندگی می‌کند. این دختر از زمان سه‌سالگی به بعد در دل طبیعت بکر کارولینای شمالی، با پدر بداخلاقش زندگی می‌کند. این دختر توانا و باهوش که لقب «دختر مردابی» می‌گیرد طی سال‌ها زندگی در جنگل و طبیعت، انزوا را تجربه می‌کند و متفاوت از همه‌ی هم‌سن‌هایش کودکی‌اش را می‌گذراند. این دختر در پی اتفاقی ناگوار برای یکی از شهروندان آن منطقه مظنون پرونده‌ای جنایی می‌شود. جسد «چیس اندروز» در سال 1969 کشف می‌شود و اهالی شهر فوراً به «کیا کلارک» شک می‌کنند. این دختر ناگهان وارد ماجرایی معمایی و جنایی می‌شود و با آدم‌های شهرنشین روبه‌رو می‌شود.

جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند، کتاب پرفروش سال 2018

کتاب «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» اولین اثر «دليا اونز» است که شهرت جهانی برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد. این نویسنده در این اثر به سراغ زوایای رفتاری و شخصیتی یک انسان و درواقع یک کودک رفته است که تا امروز کمتر موردتوجه بوده است. او از فردگرایی، انزوا گرایی و در مقابل آن‌‌ها زندگی اجتماعی صحبت می‌کند. «نیویورک تایمز» درباره این اثر می‌نویسد: «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند شرح‌حالی از تلاش برای بقا، امید داشتن، عشق ‌ورزیدن، تنهایی، نومیدی، غرور، تعصب، انعطاف‌پذیری است. شخصیت اصلی داستان، کیا کلارک ملقب به دختر مرداب است… در توصیفش همین کافی است: زیبایی سوزناک. رمانی برای پاسداشت طبیعت در خلال داستانی جنایی».

درباره ديليا اوئينز

«ديليا اوئينز» Delia Owens نویسنده و جانورشناس آمریکایی است که تحصیلاتش را در دانشگاه جورجیا تا مقطع دکترا گذراند. او سال 1974 به آفریقا مهاجرت می‌کند و در پارک ملی شمالی لوانگوا مشغول به کار می‌شود. او چندین سال درزمینه‌ی حیات‌وحش و جانورشناسی فعالیت و چندین مقاله منتشر کرد. او با انتشار کتاب «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» به شهرت جهانی رسید و درباره‌ی این اثر گفته است: «این رمان در قلب من جایگاه ویژه‌ای دارد. کیا می‌تواند هر دختر کوچولویی باشد، اما او استثناست. کیا همه‌ی ما هستیم. او نمایانگر کسی است که ما می‌توانیم در صورت لزوم باشیم. من با تمام وجودم به او ایمان دارم.کیا به ما می‌آموزد که بیش ازآنچه فکرش را می‌کنیم، قدرت داریم؛ که بله، ممکن است در حسرت تعلق داشتن به یک جامعه باشیم اما وقتی تنها باشیم، می‌توانیم برای بقا و حتی پیشرفت، قدرتی باورنکردنی بیابیم. وقتی نهایت تلاشمان را انجام دهیم، احتمال تعلق یافتن به یک گروه بیشتر است.»

در بخشی از کتاب جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند می‌خوانیم

این تنها چیزی بود که از کلیسای کوچک سفیدپوستان که مادر یکی دو بار او را به آنجا برده بود، به یاد داشت. آخرین بار که آنجا رفتند، یک‌شنبه‌ی عید پاک، پیش از رفتن مادر بود اما تنها چیزی که کیا از آن تعطیلات به یاد داشت، فریاد، خون، زمین خوردن کسی و دویدن خودش و مادر بود. برای همین، تمام خاطره را از ذهنش بیرون کرد.

از میان درخت‌ها به باغچه‌ی ذرت و شلغم مادر نگاه کرد. حالا دیگر پر از علف‌های هرز شده بود. مطمئناً هیچ گل رزی آنجا وجود نداشت. «اصلاً فراموشش کن. هیچ خدایی به این باغچه نمی‌آد.»

ماسه رازها را بهتر از گل‌ولای نگه می‌دارد. کلانتر اتومبیل را ابتدای مسیر برج آتش بانی نگه داشت که مبادا از روی آثاری عبور کنند که کسی شب قتل موردادعا، با اتومبیلش به‌جا گذاشته باشد اما وقتی روی مسیر قدم می‌زدند و دنبال رد لاستیک اتومبیلی به‌جز اتومبیل خودشان می‌گشتند، با هر قدم، دانه‌های ماسه حرکت و گودی‌های بی‌شکلی ایجاد می‌کردند.

سپس، در گودی‌های گل‌ولای و قسمت‌های باتلاقی برج، انبوهی از اتفاقات جزئی خودنمایی کرد: راکونی با چهار بچه‌اش میان لجن‌ها رفت‌وآمد کرده بود؛ یک حلزون، الگویی توری شکل ایجاد کرده بود که با عبور یک خرس متلاشی شده بود و یک لاک‌پشت کوچک روی گل خنک دراز کشیده و شکمش شکل یک‌کاسه‌ی کم‌عمق نرم را درست کرده بود.

«مثل یه عکس واضحه اما به‌جز اتومبیل ما هیچ نشونه ای از انسان نیست.»

جو گفت: «نمی دونم. این لبه‌های صاف رو ببین، بعد یه مثلث کوچیکه. می تونه یه نشونه باشه.»

«نه، من فکر می‌کنم اون یه تیکه از ردپای بوقلمونه که یه گوزن روش پا گذاشته و اون رو به این شکل هندسی درآورده.»

پس از ربع ساعت دیگر، کلانتر گفت: «بیا پیاده بریم تا اون خلیج کوچیک، ببینیم کسی به‌جای این که با وانت بیاد، اون جا قایقرانی کرده یا نه.»

درحالی که بوی تند گیاه مورد را از مقابل صورتشان کنار می‌زدند، به ورودی تنگ قدم گذاشتند. ماسه‌های مرطوب، ردپای خرچنگ، حواصیل و پرنده‌ی فلوت‌زن را نمایش می‌دادند اما ردی از انسان نبود.

جو به حجم زیادی از دانه‌های ماسه اشاره کرد که تقریباً یک نیم‌دایره‌ی کامل تشکیل داده بودند: «اما اینو ببین. می تونه رد یه قایق کف گرد باشه که کشیده شده به خشکی.»

«نه. ببین باد این ساقه‌ی شکسته‌ی علف رو چطور روی ماسه‌ها جلو عقب می بره! این‌طوری این نیم‌دایره رو درست کرده. فقط رد ساقه‌ی علف توی باده.»

وزن 425 گرم
قطع رقعی
تعداد صفحه 482
نوع جلد شومیز
نویسنده دیلیا اوئینز
مترجم آرتمیس مسعودی
ناشر آموت
تعداد جلد
موضوع رمان غیرفارسی
مناسب برای بزرگسال
شابک 9786003840867
ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد