کتاب دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز
انجام کار اشتباه فقط اولین بارش سخته، بعدش دیگه عادی میشه.
اینکه انسان بتواند مایحتاج زندگانی خود را از طریق انجام کاری که دوست دارد کسب کند، یکی از بزرگترین موهبتهای زندگانی است.
ادامه دادن خودش یه عمل قهرمانانهست.
بعضیوقتها زندگی سراسر پر میشود از موانعی که حتی نمیشود پا را برای قدم بعدی جلوی پای دیگر گذاشت. بعضیوقتها لیو میفهمید که مشکلات فقط از دل یک اعتقاد کورکورانه پدید میآیند.
اون کمپ جبرانی که الان ادوارد توش بود، میگفتن یکی از بدترین جاهاست. مردها رو تو دستههای دویستتایی رو زمین خالی میخوابوندن، تنها غذایی که بهشون میدادن سوپ آبکی بود با کمی پوست جو و گاهاً چندتا موش مرده! اونا رو برای سنگشکوندن یا ریلکاری میبردن. وادارشون میکردن تیرهای سنگین آهنو بذارن رو دوششون و به کیلومترها دورتر ببرن. کسایی که از خستگی و ناتوانی جا میموندن، کتک میخوردن، تنبیه میشدن و یا جیرهی ناچیز غذاشون حذف میشد. اونجا پر بود از بیماریهای مسری و بهخاطر یه خطای کوچیک بهشون شلیک میکردن. من همه اینا رو میدونستم و تصویر این فکرها ذهنمو درگیر کرده بود.
ترس از سرنوشت مادر این بچه با ترس از سرنوشت شوهرم، یکی شده بود. انگار تو گردابی از نگرانی و خستگی گیر افتاده بودم. خبرهای کمی به شهر میرسید. تقریبا هیچ خبری از شهرمون به جایی نمیرفت. جایی خیلی دورتر از اینجا ممکن بود شوهرم سخت بیمار باشه، گرسنه مونده باشه و یا سخت کتک خورده باشه.
منو کشید طرف خودش و محکم منو بوسید، لباش رو لبام بود، دستای بزرگش منو سفت گرفته بودن، بهش چسبیده بودم. منم بغلش کردم و چشمای پر از اشکم را بستم و تو بغلش نفس کشیدم، با همهی وجودم عطر تنشو بو کشیدم. انگار میخواستم آخرین لحظهی بودنش رو برای تمام نبودنش ثبت کنم. انگار میدونستم که برای همیشه داره میره.
برو بیرون توی تراس و ده دقیقه به آسمون نگاه کن و به خودت یادآوری کن که همهی ما سرانجام وجودی بیهوده و بیمعنی داریم و سیاره کوچیکمون بالاخره یه روز توی یه گودال سیاه فرو میره و هیچکی نمیتونه نجات پیدا کنه، تا منم ببینم چهجوری میتونم کمکت کنم.
لیو در حال حرکت نزدیک رودخانه بود، چیزی بین راه رفتن و دویدن، قبل از آنکه راجع به آن پیام فکر کند، دستش را تاب داد و با یک حرکت روان و آهسته گوشی را توی رودخانه تمیز انداخت. گوشی بدون هیچ صدایی درون آب افتاد و توجه هیچ کس را به خودش جلب نکرد.
وزن | 394 گرم |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | 472 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | جوجو مویز |
مترجم | کتایون اسماعیلی |
تعداد جلد | |
موضوع | رمان غیرفارسی |
مناسب برای | بزرگسال |
شابک | 9786007845820 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد