کتاب دروازه مردگان (دوجلدی) اثر حمید رضا شاه آبادی

کتاب دروازه مردگان دو جلدی اثر حمید رضا شاه آبادی نشر افق
من جهان مردگان را دیده ام چیزها دیده ام که هیچ کس توان شنیدش را ندارد....
20%
اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آدرس کوتاه شده‌ی صفحه:
135,000
108,000

معرفی کتاب دروازه مردگان 1 اثر حمیدرضا شاه آبادی

"دروازه مردگان 1" با عنوان "قبرستان عمودی" نخستین جلد از مجموعه داستان های "دروازه مردگان" که "حمیدرضا شاه آبادی" آن را به رشته ی تحریر درآورده است. نویسنده در ابتدای جوانی، آموزگار مدرسه بود و همراه با کار به ادامه ی تحصیل می پرداخت؛ وی سپس به تحصیل در رشته ی تاریخ روی آورد و بعد از آن بود که کار داستان نویسی را آغاز کرد. وی هم برای بزرگسالان و هم برای کودکان، داستان هایی به نگارش درآورده اما "دروازه مردگان" مجموعه داستانی است که توسط نشر افق برای نوجوانان منتشر شده است.
داستان جلد اول این مجموعه با عنوان "قبرستان عمودی"، قصه ای است که از مرور خاطرات یک کتابدار شکل می گیرد. "رضاقلی میرزا"، کتابدار مدرسه ی دارالفنون، این خاطرات را مکتوب کرده است و حالا خاطرات او به دست یک پسر نوجوان به نام "مجید" رسیده است. مرور خاطرات "رضاقلی میرزا"، پای "مجید" را به خانه ای قدیمی در محله ای به نام "عودلاجان" باز می کند. آنچه در این خانه حائز اهمیت است، دیوارهای بلندبالای آن است که مامن خیل کثیری از اجساد بوده و یک "قبرستان عمودی" را شکل داده است. "مجید" آن قدر در خواندن خاطرات "رضاقلی میرزا" پیش می رود که سر از دنیای مردگان درمی آورد؛ چرا که "رضاقلی میرزا" در خاطراتش اذعان داشته که از دنیای مردگان برمی گردد و آنچه در آنجا بر او گذشته است، قصه ای است که هرکسی را یارای خواندن و شنیدن آن نیست! حال این ادعایی است که مخاطب با آن رو به رو بوده و داستان "قبرستان عمودی" از "حمیدرضا شاه آبادی"، انتظار خوانندگانی را می کشد که بتوانند بر ترس خود غلبه کنند و قدم به جهان مردگان بگذارند!
قسمت هایی از کتاب دروازه مردگان 1 (لذت متن)
 همیشه سیاه بود. چه در روز و چه در شب. دیواره های خاکستری دور حوض حجم براق و سیاهی مانند عقیق را در میان گرفته بودند. غروب ها وقتی بساط آفتاب از روی حوض جمع می شد بوی تعفن آب حوض در تمام عمارت پهن می شد. می گفتند سال هاست که آب این حوض عوض نشده. تابستان ها آب با تابش خورشید بخار می شد و زمستان و پاییز با بارش برف و باران دوباره پر می شد. نویان خان هیچ وقت اجازه ی عوض کردن آب را نمی داد از بس که درباره ی آن حوض حرف های مختلف بر سر زبان ها بود گویا می ترسید با عوض کردن آب حوض رازهای بسیاری برملا شوند.

 شاید اگر خاطرات مادرم نبود، رضاقلی میرزا آن قدر روی من تأثیر نمی گذاشت. شاید اگر آن روزهای تلخ را تجربه نکرده بودم، تلخی سرگذشت رضاقلی چندبرابر نمی شد. تازه داشتم تلاش می کردم حال و روزم را عوض کنم که یک صبح جمعه رضاقلی میرزا از راه رسید و همه چیز را به هم زد.

 وحشتناک است کسی در خانه ای زندگی کند که میان دیوارهایش آدم های زیادی دفن شده اند. یک قبرستان عمودی! من جهان مردگان را دیده ام. چیزها دیده ام که هیچ کس توان شنیدنش را ندارد.
نویسنده حمید رضا شاه ابادی
ناشر نشر افق
قطع رقعی
جلد شومیز
موضوع رمان نوجوان
شابک 9786003534872
ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد