کتاب کوه جادو اثر توماس مان
کوه جادو [Der Zauberberg] رمانی از توماس مان (1875-1955)، نویسنده آلمانی، که در 1924 انتشار یافت. و در سال 1929 یعنى پنج سال پس از انتشار، جایزه ادبى نوبل را براى نویسنده خود به ارمغان آورد. هانس کاستروپ جوان بورژوازادهای است (مان در اینجا نیز، چنان که در بودنبروکها میبینیم، اگر نه به یک مکان هانسایی، دست کم به یک قهرمان ایالت هانسایی بازمی گردد) که برای اقامت چند روزه نزد پسرخاله خود یواخیم میرود که در آسایشگاه اووس تحت درمان است. ولی کاستروپ، همین که در معرض فضای مرگآلود آسایشگاه قرار میگیرد، احساس میکند یا میپندارد که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا میماند تا زمانی که جنگ جهانی 1914 او را از رؤیا بیرون میکشد و با خشونت به میدانهای نبرد میبرد…
این به نظر هانس کاستورپ بسیار جالب و شنیدنی آمد. اینکه بیماری، حالتی است متعالی در زندگی، میتون گفت جشن مانند – در این شکی نیست که بیماری مفهومش تاکید جسم است، انسان را تمام و کمال به جسم بازمیگرداند و بنابراین شأن انسانی را تا حد نابودی پایین میآورد، چرا که انسان را به جسم محض تبدیل میکند. پس بیماری غیر انسانی است.
نافتا فورا پاسخ داد، که بیماری نهاین انسانیت است؛ چون انسان بودن مفهومش بیمار بودن است. یعنی انسان ذاتا بیمار است، پس بیمار بودنش او را انسان میسازد، و کسی که او را تندرست میخواهد، میخواهد وادارش کند با طبیعت صلح کند، «به طبیعت بازگردد» (حال آن که او هرگز طبیعی نبوده)، و آن چه امروزه از احیاکنندگان نسل، خامخواران، طرفداران هوای آزاد، استادان حمام آفتاب و از این قبیل در دهانها افتاده، یعنی هر نوع گرایش روسویی، همهاش برای غیرانسانی کردن انسان، و حیوانی کردن اوست... انسانیت والا؟ این روح است که انسان را، این موجودی را که به شدت از طبیعت جداست و خود را در تضاد آشکار با آن حس میکند، نسبت به دیگر جانداران برتری میبخشد. پس در روح و در بیماری است که انسان به شأن والای خود میرسد؛ در یک کلام، هر چه بیمارتر، انسانتر، و خدای بیماری انسانیتر از خدای تندرستی است. عجیب است که چطور یک نفر که خود را انساندوست معرفی میکند، چشمان خود را در برابر این حقایق انسانیت میبندد. آقای ستمبرینی مدام سخن از پیشرفت میگوید. گویی پیشرفت، تا آنجا که چنین چیزی اصلا وجود دارد، از بیماری سرچشمه نمیگیرد، یعنی از نبوغ – که آن هم چیزی نیست جز بیماری. گویی تندرستان همواره زندگیشان را مدیون دستاوردهای بیماران نیستند. انسانهایی که خواسته و دانسته به سوی بیماری و جنون گام برداشتهاند تا بتوانند برای انسانیت معرفتهایی به ارمغان آورند که تنها با جنون بهدست میآید، تا آنگاه تندرستان را بهکار آید، معرفتهایی که بهکارگیریشان، پس از آن گذشت و فداکاری قهرمانانه، دیگر بستگی به بیماری و جنون ندارد. این شهادت راستین است، این همان مرگ بر صلیب است.
وزن | 1185 گرم |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | 1016 |
نوع جلد | سخت |
نویسنده | توماس مان |
مترجم | حسن نکوروح |
ناشر | نگاه |
تعداد جلد | |
موضوع | رمان غیرفارسی |
مناسب برای | بزرگسال |
شابک | 9789643514358 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد