کتاب جادوی چپکی 3: نمایش جادویی اثر سارا ملانسکی،لورن میریکال، امیلی جنکینز

مدرسه‌ی جادوی دان‌ویدِل از کلاس پنجم داشت تا هشتم. دانش‌آموزان به پنج دسته‌ تقسیم‌ می‌شدند: شعله‌ها، پروازی‌ها، چشمکی‌ها، تبدیلی‌ها و کُرکی‌ها. معلم کلاس پنجم جادوی وارونه، یعنی همان بچه‌های غیرمعمولی مثل نُری، خانم استار8 بود. خانم استار، ادبیات، مطالعات اجتماعی، ورزش، ریاضی و علوم بهشان یاد می‌داد و همچنین تمرین‌های خاصی که به درد جادوی وارونه‌شان می‌خورد؛ او ازشان می‌خواست با استعدادهای غیرمعمولی‌شان ارتباط برقرار کنند. آن‌ها برای این کار توی کلاس کله‌معلق می‌شدند، هولاهوپ می‌زدند، اجرای تفسیری انجام می‌دادند (هرچند هیچ‌کدامشان این ‌یکی را دوست نداشتند)، اعتماد گروهی را با هم تمرین می‌کردند، می‌کوشیدند تا عواطفشان را حس و استعدادهای جادویی‌شان را خلاقانه هدایت کنند.

امروز بعد از ریاضی نُری نقاله‌اش را سُر داد داخل میز. دوستش آندرس پادیلو مثل همیشه با طناب درازی که به کمربندش وصل شده بود، نزدیک سقف توی هوا تکان‌تکان می‌خورد. آندرس یک پسر پروازی وارونه بود. روزی که جادویش رو شد، بالا و بالا و بالا رفت و دیگر هیچ‌وقت پایین نیامد. به‌خاطر همین باید او را با طناب می‌بستند. نمی‌توانست جلوی بالا رفتنش را بگیرد.