ایلیاد و ادیسه (هومر)

هومر در پایان زندگی نابینا شد. او در این زمان از شهری به شهری دیگر می رفت و اشعار حماسی خود را با نوای چنگ می خواند.هرودوت، تاریخ نگار بزرگ یونانی، با قاطعیت نوشته است ...
20%
اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آدرس کوتاه شده‌ی صفحه:
0 عدد باقی مانده
ناموجود

"ایلیاد و ادیسه" شاهکار معروف "هومر" است که نظیر آن در دنیای ادبیات بسیار اندک است. در کدام اثر داستانی دیگری چنین بینشی نسبت به آگاممنون سرسخت ، هکتور نجیب ، ادیسه باهوش و خوش صحبت ، پاریس تنبل و کم جرات، هلن گناهکار و آشیل جنگجو ایجاد شده است؟ خواننده می تواند هم با تروجان و هم با یونان همذات پنداری کند ، و با هر دو طرف بر سر خرابی های جنگ، رنج بکشد. همه ی قهرمانان یونان و تروا و آنچه باعث می شود آنها قوی به نظر برسند، اینجا پیش روی خواننده است و از همه بهتر ، نگاهی طنزآمیز به پشت صحنه ی خدایان یونان داریم. نقاط قوت ، ضعف و همه اختلافات و دعواهایی که بین آنها ایجاد می شود. داستان "ایلیاد و ادیسه" در کنار هم زیبا به نظر می رسند و نمی توان یکی از آن ها را خواند و از مطالعه ی دیگری لذت نبرد.
ادیسه یک قهرمان باهوش و حیله گر است و تا زمانی که از سفر طولانی خود به خانه برسد و آماده اقدامی علیه غاصبان خانه ی خود بشود، خواننده از موفقیت های او احساس رضایت می کند و به نوعی طرفدار او می شود. "هومر" حماسه را به نحوی به نگارش درآورده که خواننده با ادیسه، پسر و همسرش، از طریق افکار و تعاملاتشان با دیگران آشنا می شود. ایلیاد در طول جنگ تروا اتفاق می افتد و بر جنگجویان یونانی و تروایی و آنچه در میدان جنگ اتفاق می افتد تمرکز دارد. ادیسه کاملا در ادامه ی ایلیاد نیست ، اما ده سال پس از پایان جنگ تروا رخ می دهد که جنگجوی بزرگ، ادیسه، هرگز به آنجا بازنگشت. به نظر می رسد که او در دریاهای آزاد و جزایر مختلف در طول مسیر مشکل داشته و نتوانسته است به خانه ی خود برگردد. در این میان خواستگارانی که فکر می کنند او مرده است و می خواهند با پنه لوپه، همسر او ازدواج کنند ، به خانه او حمله کرده اند و باید دید نهایتا سرنوشت ادیسه چه خواهد شد.

قسمت هایی از کتاب ایلیاد و اودیسه (لذت متن)
هرمس گفت: « زئوس به تو دستور می دهد تا زیباترین این سه تن را انتخاب کنی. » پاریس هم چنان که سرش را تکان می داد، گفت: « فکر نمی کنم کار من باشد. من در مقامی نیستم که چنین تصمیمی بگیرم. ترجیح می دهم دست به چنین کاری نزنم. » پاریس می دانست که هر تصمیمی بگیرد، باعث خشم بازندگان خواهد شد. از این رو لبخندی زد، سیب زرین را در دست گرفت و گفت: « من این سیب را سه قسمت می کنم و هر قسمت را به یکی از آنان می دهم. » هرمس پافشاری کرد: « پاریس، این راه حل نیست. » پاریس در نهایت بی میلی دامنه ی کوه را در پیش گرفت و نزد ایزدبانوان رفت. او به آنان گفت: « خواهش می کنم مرا ببخشید. من این داوری را به عهده نگرفتم. آدمی در برابر فرمان زئوس چه می تواند بکند؟ » ایزدبانوان به سوی او چرخیدند. چشمان پاریس از برق زیبایی آنان متحیر ماند. گفت: « خواهش می کنم یکی یکی جلو بیایید. وقتی در کنار هم هستید، از شدت زیبایی تان، چشمانم جایی را نمی بینند. » هرا نخستین فرد بود که جلو آمد و آهسته گفت: « جایزه را به من بده تا تو را فرمانروای آسیا و ثروتمندترین مرد روی زمین کنم. » پاریس چیزی نگفت و نگاهش را گرداند. آتنا نفر بعد بود. او همانند عقابی که برفراز صخره ها و در دل آسمان آبی بی پایان در پرواز باشد، مستقیم به چشمان او نگاه کرد و گفت: « اگر مرا انتخاب کنی، در هر نبردی پیروز خواهی شد. من تو را خردمندترین و خوش سیماترین مرد جهان خواهم کرد. » پاریس شانه هایش را بالا انداخت و گفت: « من نیازی به نبرد نمی بینم. من شبانم و برای داوری عادلانه، نیازی به رشوه ندارم. آفرودیت آماده ای؟ »

انتشارات هرمس
مترجم سعید نفیسی
موضوع افسانه ها و قصه های یونانی
قطع پالتویی
نوع جلد سخت
تعداد صفحه 1005
شابک 9789643634568
ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد