کتاب آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد اثر ویکتور هوگو
ویکتور هوگو در آثارش نگاه عمیقی به جامعه و کژیها و کاستیهایش دارد و رنجِ انسانهایی را میبیند که کمتر به آنها توجه میشود و کمتر کسی با آنها همدلی میکند. او در دو داستانِ این کتاب به وضعیت دو زندانی پرداخته و شرایط روحی و جسمی آنان را با جزئیات فراوان توصیف کرده است. نگاه انتقادیِ او به قوانین و مقررات آن روزِ فرانسه چنان است که گویی راجع به جهانِ امروز سخن میگوید.
ای کاش این اعضای هیئت منصفه مـاری دختـر زیبـای مـرا دیـده بودنـد تا میفهمیدند که نباید پدر یک کودک سهساله را کشت!
خدایا! اگر دخترم بزرگ شود و به پاریس برود، چه بر سرش خواهد آمد؟ پدر در آن شهر خاطرهٔ بدی در ذهن مردم به جا گذاشته است. ناگزیر او از من و از نام من خجالت خواهد کشید و مردم او را به خاطر من، به خاطر منی که از صمیم قلب دوستش میدارم، طرد و تحقیر خواهند کرد و وی را زشت و بیآبرو خواهند خواند. آه ماری محبوبم! آیا راست است که تو از نام من منفعل و شرمنده خواهی شد و از من وحشت خواهی کرد؟
نویسنده | ویکتور هوگو |
مترجم | محمد قاضی |
ناشر | ثالث |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
موضوع | داستان غیرفارسی |
تعداد صفحات | 165 |
وزن | 160گرم |
شابک | 9786004057981 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد